Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش همشهری آنلاین، نام سریال« یاغی» طی ماه‌های اخیر بیشتر از هر اثر دیگری سر زبان‌ها بوده است. فرهنگ اینستاگرامی زمانه‌ ما هر روز به یک بهانه اسم این سریال را برجسته کرده است. از ستایش بازیگران گرفته تا کارگردانی و یدالوگ و...اما در این گزارش می‌خواهیم کمی از این تمجیدها فاصله بگیریم و نگاهی واقع بینانه به این سریال داشته باشیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در واقع سریال یاغی نه یک فیلم اجتماعی بلکه بیشتر نمونه دقیقی از آثار گرفتار «اگزوتیسم اجتماعی»است. اثری  تصنعی و نمایشی متکی بر عناصر ملودرام و با ویترینی از فقر و فلاکت و بی‌عدالتی اما در نهایت بنجل.

کارگردان سریال یاغی کیست؟

نام «محمد کارت» از سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر بر روی زبان‌ها افتاد، کارگردانی که با اولین اثر سینمایی بلند خود یعنی«شنای پروانه» توانست نامزد دریافت ۱۴ جایزه شود و شش جایزه از جمله بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (آقایی)، بهترین بازیگر نقش مکمل زن (طباطبایی) و بهترین تدوین را کسب کند.

کارت از سال ۱۳۸۹ تا  ۱۳۹۵ در هشت فیلم سینمایی به‌عنوان بازیگر حضور یافت و کافی است و در این مدت با کارگردانان معروفی همچون ابراهیم حاتمی‌کیا، عبدالرضا کاهانی، همایون اسعدیان، داریوش مهرجویی و رضا درمیشیان بعنوان بازیگر کار کرد تا درس کارگردانی را از آنها بیاموزد. کارت پس از چندسال فعالیت در تئاتر مسیرخود را تغییر داد و به سینما و دوربین نزدیک شد و اولین قدم‌های خود را با تهیه‌کنندگی و کارگردانی مستند برداشت و مستندهای  ذره‌بین، سمفونی مرگ، بختک، خون‌مردگی، معلق، آوانتاژ و لاوراتور را ساخت و به پشتوانه تجارب موفق خود به سراغ ساخت«شنای پروانه» رفت.

این فیلمساز این روزها سریال پرمخاطب «یاغی» را در پلتفرم نمایش خانگی دارد، سریالی که اقتباسی از رمان «سالتو» است. «سالتو» درباره یک پسر نوجوان و ساده‌ به نام سیاوش است که در یک محله فقیرنشین زندگی می‌کند، مادری بیمار و افسرده دارد و تنها انگیزه زندگی‌اش کشتی گرفتن است. اما در راه همین ورزش با افراد خلافکاری آشنا می‌شود که زندگی او را دگرگون می‌کنند.

«یاغی» ضعیف شده«شنای پروانه»

سریال«یاغی» از همه جوانب شبیه به آثار گذشته کارت است. شگرد کارت جغرافیای پایین شهر و ورود به زندگی گنده لات‌ها و لمپن‌هاست تا فضایی سیاه از انواع خلاف‌ها و فسادها از زورگیری، قمار، تجاوز و تهدید گرفته تا قاچاق، آدم‌ربایی و حتی قتل را برای مخاطب ترسیم کند، مخاطبی که احتمالا با این فضا کاملا بیگانه است و می‌پندارد دوره لات بازی در ایران به پایان رسیده است اما در کمال تعجب می‌بیند که هنوز در زیرپوست شهری که محمد کارت ترسیم می‌کند، دنیایی دیگر وجود دارد.

یاغی همچون«شنای پروانه» فیلمی سرشار از خشونت و انتقام با نمایش بی‌پرده و صریح انواع بزه‌های اجتماعی است، همانطور که سیر شکل گیری  شخصیت قهرمان داستان «شنای پروانه» یعنی «حجت» معکوس است و بجای آنکه از قعر به اوج انسانیت و اخلاق برسد، از اوج اخلاق به قعر سقوط می‌کند؛ یادمان بیاید حجت وقتی قهرمان می‌شود که پا جای پای هاشم می‌گذارد، عربده می‌کشد، قمار می‌کند،گروگانگیری می‌کند و....و در پایان با خیالی آسوده پای سفره شام می‌نشیند، در یاغی نیز جاوید که شاید دله دزدی تنها خلافش بود برای رسیدن به هدف یعنی رفتن به تیم ملی کشتی چشمانش را بر روی قتل یک انسان می‌بندد و یا بهمن(پارسا پیروزفر ) که فیلمساز از او یک قدیس و ناجی می‌سازد، مشخص نیست چه کارنامه سیاهی دارد و در گذشته چه کارها که انجام نداده است!

در نهایت اینکه«یاغی»مانند«شنای پروانه» شروع دلهره‌آوری دارد. عده‌ای در حال ربودن تابلوها و گاردریل خیابان‌ها هستند و پس از آن توسط پلیس تعقیب می‌شوند، اما از مهلکه رهایی می‌یابند و از این پس تماشاگر درمی‌یابد که پا به دنیای چه شخصیت‌هایی از چه قشر و طبقه‌ای گذاشته است.

کاملا روشن است که کارت در سریال «یاغی» برخلاف آثار گذشته خود فیلمنامه منسجمی ندارد؛ داستان‌ها پاره پاره‌اند و فیلمساز نمی‌تواند داستان‌ها را به موازی هم پیش ببرد.  در واقع مشخص نیست قهرمان داستان جاوید است یا بهمن؟

ظهور قیصرهای زمانه در آثار محمد کارت

وجه اشتراک دیگر یاغی و «شنای پروانه» این است که همانطور که«شنای پروانه»به قهرمان داستانش اجازه می‌دهد قیصر وار تا خود عدالت را اجرا کند؛ یادمان بیاید حجت در پایان داستان خودش در مقام قاضی نشسته، حکم می‌دهد و آن را اجرا می‌کند، در اینجا نیز بهمن و جاوید در ماجرایی نظیر اسید پاشی و گروگانگیری عاطی خود بدنبال حل مسئله هستند و حتی به تشخیص طلا، شیما باید کشته شود.

در حقیقت در جغرافیای فیلم‌های کارت، گویی در کشور هیچ پلیس و مقام قضایی وجود ندارد و افراد باید خود عدالت فردی را اجرا کنند و این یعنی فاتحه چنین جامعه‌ای را باید خواند که در آن افراد به ظاهر قهرمان به جای دستگاه قضای کشور خودشان دست به کار می‌شوند.

سریال «یاغی» تا این‌جای کار مشخصاً الگویی فیلمفارسی‌وار دارد که مخلوطی‌ست از مقداری لات‌بازی و کمی هم عشق‌وعاشقی و تعدادی هم رویداد و اتفاقات تصادفی، اتفاقاتی که اتقدر سریع رخ می‌دهند که تماشاگر وقت نمی‌کند حتی به بی‌اساس بودن آنها فکر کند. بیشتر به نظر می‌رسد سریال یاغی شبیه آدمی است که لباس‌های شیک و جذاب می‌پوشد اما لب که به سخن باز می‌کند بلاهت و تهی بودگی و لودگی و ابتذال نمایان می‌شود.

بدون ایمان در جهانی نیهیلیسم شده

از منظری دیگر سریال«یاغی» مشخصا ضد دین و مذهب است و شخصیت‌های مذهبی خود را سیاه نشان می‌دهد؛ یادمان بیاید عمه جاوید را که پیرزنی بداخلاق، بددهن و پرخاشگر و در عین حال نمازخوان و مسجد برو است و یا شخصیت سید یا ملا که به شکل زننده‌ای در حال پول گرفتن در ازای خواندن تلقین در بهشت زهراست و برای ادای شهادت صادقانه در دادگاه هم به سرعت گول خورده و خلف وعده می‌کند و یا حتی جاوید که همیشه از خدا طلبکار است در حالی که هیچ نشانی از ایمان در او نمی‌بینیم -مثلا اینکه یک بار نماز بخواند-، رابطه و حرف‌های عاشقانه او با اَبرا هم در حالی ست که هیچ نسبتی با هم ندارند و از همه بدتر جاوید قهرمانی است که حاضر می‌شود برای فرار از اتفاقات بد مشروب هم بخورد.

فیلم از نظر اخلاقی و عرفی هم با فرهنگ سالم جامعه فاصله دارد و به نوعی رفتار شخصیت‌هایش ترویج اباحه‌گری و ضد حیا است؛ مثلا چرا همیشه اسی قلک( امیر جعفری) باید نیمه برهنه نشان داده شود و یا رفتار زننده جاوید هنگام وزن کشی که عریان می‌شود چه توجیهی دارد؟! جز آنکه بی‌حیایی را فعلی مثبت نشان دهد؟!

رئالیسم اجتماعی یا واقعیت کارت پستالی؟

در تحلیل نهایی با اینکه این نوع از سینما به اسم رئالیسم اجتماعی معروف است اما در آخر به واسطه همان نگاه توریستی، کارت پستالی و غلو شده به «واقعیت» از«رئالیسم اجتماعی» فاصله می‌گیرد. یعنی جنوب شهری که فیلم‌ساز خلق می‌کند محصول جهان واقعی نیست و بیشتر استوار بر ملودرام و قصه است. در نهایت نگاه توریستی و اگزوتیک به واقعیت دارد و آنچنان نسبتی با واقعیت موجود جامعه امروز ایران برقرار نمی‌کند. از این رو است که یاغی با کمی غلو، هیچ از فیلم هندی‌های معروف کم ندارد.

از منظری نظری سریال«یاغی» کوچک‌ترین شباهتی به آنچه «رئالیسم اجتماعی» می‌نامیم ندارد. بیشتر نمونه دقیقی از «اگزوتیسم اجتماعی»است، چرا که برخوردش با واقعیت برخوردی اگزوتیک است و به گونه‌ای غلو شده، غیربومی، کارت پستالی و غیرآسیب‌شناختی با آن مواجه می‌شود.

در واقع این نوع از سینما که با فیلم‌«مغزهای کوچک زنگ زده» بیشتر از همیشه سر زبان‌ها افتاد نه تنها «واقع‌گرا» نیست بلکه به بهانه خلق جذابیت سینمایی و ابراز وجود کارگردان و قدرت نمایی بازیگران و... به شدت از واقع‌گرایی دور می‌شود و آن را قربانی جذب مخاطب بیشتر می‌کند.

در نهایت اینکه کسی نمی‌داند خط اصلی داستان یعنی داستان جوانی که از اوج فقر با تلاش می‌خواهد به تیم ملی کشتی برود و به عشقش برسد چرا یکباره رها شده و ماجرای بهمن و اسید پاشی پیش می‌آید؟ هنوز ماجرای اکبر مجلل و دردسرهای بهمن با اشتباه محاسباتی‌اش باز است، ماجراب دخیل‌بودن بهمن در ماجرای عزیز مطلا و بی‌اعتمادی طلا هم به او باز می‌شود. تاکنون ۱۴ قسمت از ۲۰ قسمت«یاغی» پخش شده است، باید دید کارت در ۶ قسمت باقیمانده می‌تواند تمام خرده داستان‌هایش را بخوبی به پایان برساند و یا پایانی باز و مبهم را برای مخاطب انتخاب می‌کند؟

کد خبر 698431 منبع: فارس برچسب‌ها سینمای جهان

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: سینمای جهان رئالیسم اجتماعی شنای پروانه کارت پستالی سریال یاغی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۷۴۰۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شیدا یوسفی بازیگر «زودیاک»: دوستداران قصه‌های واقعی رئالیتی‌شو ها را می‌بینند

شیدا یوسفی که تجربه بازی در سینما، تلویزیون، تئاتر و شبکه خانگی را در کارنامه‌اش دارد، پیش از شروع فعالیت حرفه‌ای خود در سینما و تئاتر در حوزه منشی صحنه مشغول بوده و نخستین تجربه حرفه‌ای خود و بستر معرفی‌اش به جامعه را سریال «ممنوعه» می‌داند.

این هنرمند پس از حضور در تلویزیون، وارد پلتفرم‌های شبکه خانگی شده و تا امروز در رئالیتی‌شوها و سریال‌های مختلفی نقش‌آفرینی کرده و بازیگری را به صورت حرفه‌ای دنبال می‌کند. حضور او در فصل دوم گیم‌شوی «زودیاک» بهانه‌ای شد تا با او به گفت‌وگو بپردازیم.

چه شد در گیم‌شوها حضور پیدا کردید؟ 

این روزها بازی مورد علاقه‌ام مافیاست. نخستین باری که بازی در «شب‌های مافیا» را تجربه کردم، شرکت‌کنندگان برنامه فقط خانم‌ها بودند که با یک ماه تمرین، بازی را یاد گرفتم. از آن زمان هم در همه مسابقات مافیا حاضر بودم. از سری اول «زودیاک» به بعد هم، هفته‌ای دو بار جدا از تمرینات با بچه‌ها جمع می‌شویم و بازی می‌کنیم و این بازی برایم بسیار جذاب شده در حدی که گاهی در دورهمی‌های خانوادگی حوصله‌ام سر می‌رود و دوست دارم با دوستانم مافیا بازی کنم.



با کدام فیلم یا سریال به مردم معرفی شدید؟

به نظر خودم سریال «ممنوعه» سبب معرفی من به مردم شد که نخستین کارم در شبکه خانگی بود. در این سریال جزو نقش‌های اصلی بودم که سبب شد بیشتر دیده شوم. البته طبق تجربیات من تا امروز، مخاطبان صداوسیما و نمایش خانگی دو دسته کاملاً مجزا از هم هستند. به عنوان مثال در شهرستان‌ها جوانان من را به واسطه حضورم در «شب‌های مافیا» یا «مافیا زودیاک» و حتی «ممنوعه» که تماماً تولید شبکه نمایش خانگی هستند می‌شناسند اما افراد مسن‌تر به واسطه نقشم در سریال‌های صداوسیما با من آشنا هستند.

شما در صداوسیما هم سابقه حضور در سریال‌های پرمخاطبی مثل «نون‌خ»، «بچه مهندس» و آثار دیگر را دارید، به عنوان یک بازیگر، حضور در صداوسیما برای شما دلنشین‌تر است یا در نمایش خانگی؟

هر کدام از این مدیوم‌ها مزایای خوش را دارد، اما مسائلی هست که شاید در هیچ کجای دنیا از لحاظ مناسبات دغدغه بازیگران نباشد مثلاً طراحی لباس یا گریم در صداوسیما بسیار سختگیرانه است اما در شبکه نمایش خانگی بازیگران فضای آزادتری دارند. بازی در محصولات پلتفرم‌های نمایش خانگی جذابیت خودش را دارد. مخاطب ایرانی این روزها درگیر برنامه‌ها و سریال‌های خانگی شده و مورد پسندش است حتی به نظرم در جامعه امروز مردم به حدی دغدغه فکری دارند که سریال‌های طولانی را پس می‌زنند و به دنبال مینی‌سریال‌ها می‌روند و آن‌ها را راحت‌تر می‌پذیرند.

تکرار ساخت رئالیتی‌شو در مورد بازی مافیا مخاطب را خسته نمی‌کند؟

شخصاً «زودیاک» را از تمام بازی‌های مافیا بیشتر دوست دارم و فکر می‌کنم کسی که بازی مافیا را دوست داشته باشد درگیر این سناریو و این برنامه می‌شود. یکی از جذابیت‌های این بازی این است که حتی اگر بازیکن حرفه‌ای هم باشید، ممکن است در روند بازی دچار اشتباه‌های جبران‌ناپذیری بشوید که این دقیقاً مثل زندگی ماست که سراسر تجربه است و قطعاً از اشتباهاتمان درس بیشتری می‌گیریم. ضمن اینکه مافیا بازی خسته‌کننده‌ای نیست زیرا حتی در جمع‌های خصوصی هم هیچ وقت دست‌ها تکراری نمی‌شود و همیشه بازی‌ها و اتفاق‌های جدید رخ می‌دهد.

از طرفی هم فکر می‌کنم بازی خانم‌ها و آقایان با یکدیگر روند برنامه را بهتر کرده چون معمولاً در بازی، خانم‌ها کمتر به هم اعتماد می‌کنند یا با هم تعارف و رودربایستی دارند اما زمانی‌ که در بازی خانم‌ها و آقایان کنار هم حضور دارند، بازی حرفه‌ای‌تر می‌شود. همچنین حضور شخصیت‌های معروف ورزشی یا اهالی موسیقی در برنامه، مخاطبان برنامه را بیشتر کرد. «زودیاک» بستری برای مخاطب ایجاد کرد تا رفتار و احساس افراد مورد نظر را ببیند و آن را حس کند.


در گذشته بسیاری از هنرمندان با این تفکر که حضور در رئالیتی‌شو می‌تواند آینده شغلی آن‌ها را تهدید کند در این برنامه‌ها شرکت نمی‌کردند، امروز این تصور چقدر تغییر کرده است؟

برای پاسخ به این پرسش از خودم مثال می‌زنم، من در حوزه بازیگری تحصیلات آکادمیک دارم و قطعاً شغل خودم را بازیگری می‌دانم اما دوست دارم در برنامه‌های اینچنینی نیز حضور داشته باشم. برنامه‌های رئالیتی‌شو جذابیت‌های خاص خود را دارند که علاوه بر سرگرمی و جذابیت، از لحاظ اقتصادی نیز برای شرکت‌کنندگان قابل توجیه است که با توجه به وضعیت خود مجاب به حضور در این برنامه‌ها بشوند. گذشته از این مسائل، همان طور که خانم «شبنم مقدمی» در رئالیتی‌شو «صداتو» به عنوان داور حضور دارد یا «محسن کیایی» به عنوان مجری به این برنامه می‌آید، به همین صورت تمام بازیگران کم‌کم به سمت این برنامه‌ها خواهند آمد زیرا رئالیتی‌شوها معمولاً مورد پسند مردم واقع می‌شوند و مگر غیر از این است که ما بازیگران یکی از اهداف اصلیمان سرگرم کردن مردم و ساخت اوقاتی خوش است؟ مثلاً مردم در برنامه «صداتو» به صدای یک شخص عادی که در نانوایی کار می‌کند اما صدای خوبی دارد و آواز می‌خواند گوش می‌کنند و لذت می‌برند، بنابراین کسی که دوست دارد قصه بشنود تماشای برنامه‌های رئالیتی‌شو را انتخاب می‌کند.

دیگر خبرها

  • ماجرای کوچ عمو پورنگ از تلویزیون
  • عمو پورنگ از تلویزیون رفت
  • شکایت آموزش و پرورش از یک سریال نمایش خانگی
  • شکایت آموزش و پرورش علیه یک سریال‌ نمایش خانگی و درخواست توقف پخش آن
  • شکایت آموزش و پرورش از یک سریال‌ نمایش خانگی
  • آموزش و پرورش علیه یک سریال نمایش خانگی شکایت کرد
  • آموزش و پرورش از یک سریال نمایش خانگی شکایت کرد
  • شکایت آموزش و پرورش علیه یک سریال نمایش خانگی
  • پدر مددکاری اجتماعی ایران: تعطیل کردن نمایش خانگی دردی از بحران‌های اجتماعی دوا نمی‌کند
  • شیدا یوسفی بازیگر «زودیاک»: دوستداران قصه‌های واقعی رئالیتی‌شو ها را می‌بینند